هراس برنده از باختن به آن اندازه نیست ،
که بازنده باطنا از برنده شدن دارد .
برنده با جبران اشتباهش ،
تاسف و پشیمانی خود را نشان می دهد ،
بازنده می گوید : متاسفم ،
اما در آینده اشتباه خود را تکرار می کند .
برنده گوش می دهد ،
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود برای حرف زدن است .
برنده می داند که گاهی اوقات ،
پیروزی به بهای بسیار گرانی به دست می آید ،
بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است ،
در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است .
برنده مشکل بزرگ را انتخاب می کند ،
و آنرا به اجزای کوچک تر تفکیک می کند ،
تا حل آن آسان گردد .
بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد ،
که دیگر قابل حل شدن نیستند .
برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود ،
مهربان خواهند بود .
بازنده احساس می کند که اگر به مردم فرصت داده شود ،
نامهربان خواهند شد .
برنده تمرکز حواس دارد .
بازنده پریشان حواس است .
برنده معتقد است ،
ما با کارهای درست و اشتباه خود ،
سرنوشت خویش را تعیین می کنیم .
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد .
برنده در هر شرایطی ،
آرامش و تعادل خود را حفظ می کند .
بازنده اگر از دیگران عقب بماند ،
تند خو و خشن می شود ،
و اکر جلوتر از دیگران باشد ،
بی احتیاطی می کند .
برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را ، می توان نادیده انگاشت جز یکی ،
همان که هستی و می خواهی باش ،
تنها برگ برنده در دنیا همین است .
بازنده فکر می کند که برای بازنده یا برنده شدن قوانینی وجود دارد .
برنده می داند که نارسایی های او جزئی از شخصیت وجودی اوست ،
و درحالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را بزداید ،
هرگز تاثیر آنها را انکار نمی کند .
بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ،
هراسان است .
برنده به هنگام بدرفتاری دیگران ،
آزادانه رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ،
تخلیه احساسی کرده ،
سپس مسئله را به فراموشی می سپارد .
بازنده در چنین شرایطی ،
خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می کشد ،
و با انتقام گرفتن از خود یا دیگران ،
شرایط بدتری را پدید می آورد .
برنده می داند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ،
و کدامیک را پس از مشورت با دیگران .
بازنده به استقلال خود می بالد ،
در حالیکه به واقع در حال خودسری است ،
و به کار گروهی خود فخر می کند ،
در صورتیکه در حال دنباله روی است .
برنده در وجود یک آدم بد ،
خوبی ها را می جوید ،
و روی همین قسمت کار می کند .
بازنده در وجود یک انسان خوب ،
بدی ها را می جوید ،
از این رو ، به سختی می تواند با دیگران همکاری کند .
برنده در عین حال که تعصبات خود را می پذیرد ،
تلاش می کند که در هنگام قضاوت کردن ،
بر این تعصبات غلبه کند .
بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است ،
و بنابراین در سراسر عمر ،
اسیر تعصبات خویش خواهد بود .